Forbidden blog

Forbidden blog

♥_=_♥
Forbidden blog

Forbidden blog

♥_=_♥

شگفت انگیزترین استخرهای جهان

استخرهای بی شمار در جهان وجود دارد ولی برخی استخرها به دلایل مختلفی همچون محل قرار گرفتن، اندازه، سبک طراحی، هزینه ساخت و برخورداری از منظره های شگفت انگیز و تماشایی، کاملاً غیرعادی و استثنایی به شمار می رود.

برخی از این استخرها جایی بیش از فضای آب تنی بوده و به محلی فوق العاده برای جذب گردشگران محسوب می شود. در ادامه شما را با زیباترین و حیرت انگیزترین استخرهای دنیا آشنا می کنیم.

با دیدن این استخرها، کاملاً نظرتان درباره استخر تغییر می کند.

برید ادامه ی مطلب یعنی عجب چیزیه!:O


ادامه مطلب ...

تصاویر بند انگشتی

بچه ها حتما برید ادامه مطلب خیلی باحاله!:)

ادامه مطلب ...

ای شـب از رؤیـای تـو رنگیـن شـده ...

ای شـب از رؤیـای تـو رنگیـن شـده ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


ای شب از رؤیای تو رنگین شده


سینه از عطر توام سنگین شده


ای به روی چشم من گسترده خویش


شادیم بخشیده از اندوه بیش


همچو بارانی که شوید جسم خاک


هستیم زآلودگی ها کرده پاک


ای تپش های تن سوزان من


آتشی در مزرع مژگان من


ای ز گندمزارها سرشارتر


ای ز زرّین شاخه ها پر بارتر


ای درِ بگشوده بر خورشید ها


در هجوم ظلمت تردید ها


با توام دیگر ز دردی بیم نیست


هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست


این دل تنگ من و این بار نور؟


های هوی زندگی در قعر گور؟


ای دو چشمانت چمنزاران من


داغ چشمت خورده بر چشمان من


پیش ازینت گر که در خود داشتم


هر کسی را تو نمی انگاشتم


درد تاریکی ست، درد خواستن


رفتن و بیهوده خود را کاستن


سر نهادن بر سینه دل سینه ها


سینه آلودن به چرک کینه ها


در نوازش، نیش ماران یافتن


زهر در لبخند یاران یافتن


زر نهادن در کف طرّار ها


گم شدن در پهنه ی بازار ها


آه، ای با جان من آمیخته


ای مرا از گور من آمیخته


چون ستاره، با دو بال زر نشان


آمده از دوردست آسمان


از تو تنهائیم خاموشی گرفت


پیکرم بوی همآغوشی گرفت


در جهانی این چنین سرد و سیاه


با قدم هایت قدم هایم به راه


ای به زیر پوستم پنهان شده


همچو خون در پوستم جوشان شده


گیسویم را از نوازش سوخته


گونه هام از هُرم خواهش سوخته


آه، ای بیگانه با پیراهنم


آشنای سبزه زاران تنم


آه، ای روشن طلوع بی غروب


آفتاب سرزمین های جنوب


عشق دیگر نیست این، این خیرگی است


چلچراغی در سکوت و تیرگی است


عشق چون در سینه ام بیدار شد


از طلب، پا تا سرم ایثار شد


این دگر من نیستم، من نیستم


حیف ز آن عمری که با من زیستم


ای لبانم بوسه گاه بوسه ات


خیره چشمانم به راه بوسه ات


ای تشنّج های لذّت در تنم


ای خطوط پیکرت پیراهنم


آه می خواهم که بشکافم ز هم


شادیم یک دم بیالاید به غم


آه، می خواهم که برخیزم ز جای


همچو ابری اشک ریزم های های


این دل تنگ من و این دود عود؟


در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟


این فضای خالی و پروازها؟


این شب خاموش و این آوازها؟


ای نگاهت لای لائی سِحربار


گاهوار کودکان بی قرار


ای نفس هایت نسیم نیم خواب


شُسته در خود، لرزه های اضطزاب


خفته در لبخند فرداهای من


رفته تا اعماق دنیاهای من


ای مرا با شور شعر آمیخته


اینهمه آتش به شعرم ریخته


چون تب عشقم چنین افروختی


لاجرم، شعرم به آتش سوختی ...


شعر از زنده یاد فروغ فرخزادآرامگاه فروغ فرخزاد


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org