Forbidden blog

Forbidden blog

♥_=_♥
Forbidden blog

Forbidden blog

♥_=_♥

عنوان...؟هه

دروووووووووووووووود! 

 

حال میکنین هی دارم قالب عوض میکنم؟هااااااااااااان؟؟یکی نیست بگه تو مگه الافی هی قالب  

 

عوض میکنی؟اخه می دونین من هرقالبی انتخاب میکنم می بینم تو وبلاگای دیگه اومدن قالبشونو 

کردن عین من!

قابل توجه دوستان تقلید کننده دفعه ی بعدی چنان بگیرم بزنمتون که اسم ننتون یادتون بره 

 

گفتم که در جریان باشید! 

 

blue glitter rose flower

 

بچه ها من خیلی ناراحتم.می دونین چرا؟چون مامانم میگه از مهر  

 

دیگه نمیذاره بیام نت.مگر این که عین خر درسمو اول وقت بخونم  

بعدش هم فقط می ذاره یه ساعت بیام.می دونین یعنی چی؟؟نه  

 

نمی دونین. 

 

خب بگذریم...چه خبر؟؟؟ 

 

فردا تولد رضا هه و من می خوام براش تولد بگیرم در حد تیم ملی!!اما  

اون که نمی دونه.وقتی تو چت روم اعلام کرد تولدشه منم گفتم به  

 

من چه.فک کنم خورد تو ذوقش.هه هه

 

خبر دوم هم این که داداشم دانشگاه همدان قبول شد.بین خودمون  

 

باشه ته دلم یخورده خوش حالم اخه خیلی غیرتی بازی در میاره.اه. 

 

یه 2 سال میره می تونم راحت باشم.اوووووووووووووووف

زندگی کن!

خیلی قشنگه+بخونید حتما

ادامه مطلب ...

مکالمه ی منو دوستم(واقعی+طنز!)

دیشب ساعت 3 برگشتیم خونه برا همین تا اومدم تو تخت خواب خوابم برد. 

صبح ساعت 9 دیدم گوشیم داره زنگ می خوره به زور از تخت پا شدم شمارشو دیدم دوستم پریا بود.قسمتی از مکالمه ی من و ایشون. 

من:ها؟ 

پری:سلام 

_درد 

_نیکی؟ 

_بنال

_من الان تو مدرسم می خوام واسه سرویس مدرسه ثبت نام کنم تو هم میای؟ 

_نـــــــــــع!! 

_چرا؟؟؟؟ 

_پریا خبرمرگت خواب بودم

_ا؟نمی دونستم.... 

_گ...خوردی 

_نیکی بیشعور حیف که مامانم کنارمه ادم باش وقتی باهات مودبم... 

_خوب دیگه فهمیدی نمیام پس...  

_هوی صب کن ببین نیکی همه ی دیوارای مدرسه رو رنگ کردن حتی نرده ی راه پله رو...مدرسه خیلی جیگر شده ... 

_خوب به من چه؟ 

_اصن برو به جهنم کاری نداری؟ 

_از اولشم نداشتم تو زنگ زدی داری زر زر میکنی 

_(یه نفس عمیق کشید معلومه مامانش کنارش بود)باشه پس خدافظ

_باااااااای! 

و گوشی رو پرت کردم رو صندلی.لعنتی خواب از سرم پرید. 

دختره ی فلان فلان شده...اه دیگه نمی تونم بخوابم!